پادشاه اردن: مخالف هر طرحی برای آینده غزه هستیم که شامل کوچ اجباری باشد عراقچی خطاب به تروئیکای اروپایی: به نفع خودتان است که مسیر خود را تغییر دهید بقائی: سفارت ایران در استرالیا را نبسته‌ایم/ دولت استرالیا تصمیم به کاهش سطح روابط گرفت حمله توپخانه‌ای عربستان سعودی به دو شهر مرزی در یمن دور سوم مذاکرات ایران و آژانس برگزار شد/توضیحات نماینده ایران در وین مصر: چه اسرائیل بخواهد یا نخواهد، طرح کوچ اجباری اجرا نخواهد شد رئیس‌جمهور لبنان خواستار خروج نظامیان اسرائیلی از کشورش شد عراقچی: رد و بدل شدن پیام‌ها با آمریکا از طریق واسطه‌ها ادامه دارد / با سه کشور اروپایی هم مذاکرات ادامه دارد دیدار جوزف عون با فرمانده سنتکام مادورو: در صورت حمله به ونزوئلا آماده مبارزه مسلحانه هستیم استقرار ۱۰ فروند اف-۳۵ آمریکا در کارائیب برای رویارویی محتمل با ونزوئلا تاکید عراقچی بر توسعه روابط ایران و فیلیپین سازمان ملل قطعنامه همکاری با اکو را تصویب کرد کشته شدن دو نیروی قسد در حومه دیرالزور سوریه سیاست خارجی لندن با وزیر جدید / «ایوت کوپر» چه نگاهی به ایران و جهان دارد؟
یادداشت زیاد فرحان المجالی، تحلیلگر اردنی؛

حمایت از فلسطین، موج اروپایی تا سکوت اعراب

آنچه موج حمایت از تشکیل کشور فلسطین را منحصر به فرد می‌کند، اینکه نخستین بار از زمان توافق اسلوست جهان تقریباً به سمت اجماع حرکت کرده است. به رسمیت شناختن‌های اروپایی به فلسطینیان کشور واقعی اعطا نمی‌کند، اما رژیم صهیونیستی را از مشروعیت بین‌المللی می‌اندازد.
زیاد فرحان المجالی؛ تحلیلگر اردنی
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۱ - ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ - 2025 September 07
کد خبر: ۲۸۸۳۷۲

حمایت از فلسطین، موج اروپایی تا سکوت اعراب

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ از زمان آغاز جنگ غزه موضوع تشکیل کشور فلسطین از حاشیه مذاکرات به کانون رایزنی های بین‌المللی منتقل شده است. به رسمیت شناختن فلسطین، که زمانی صرفاً کارت نمادین یا مطالبه ای به تعویق افتاده بود، به موضوع اصلی بحث‌های جهانی بازگشته است. موج فزاینده‌ به رسمیت شناختن‌ فلسطین به وسیله کشورهای اروپایی (فرانسه، پرتغال، بلژیک، فنلاند، استرالیا، نیوزیلند، مالت، لوکزامبورگ، آندورا و سن مارینو) تحولات سیاسی جدیدی به راه انداخته است که تهدیدکننده بازترسیم قوانین درگیری است. این موج با تلاش‌های قبلی تفاوت دارد، زیرا علاوه بر کشورهای پیرامونی، از بطن قدرت‌های محوری اروپایی نشئت می گیرد. کشورهای دیگر مانند آلمان، کانادا و انگلیس، شروطی تعیین کرده‌اند، در حالی که ژاپن، سوئد و هلند هنوز در حال بررسی گزینه‌های خود هستند.

آمریکا که به طور سنتی به وسیله حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان سپر سیاسی رژیم صهیونیستی عمل می‌کند، اکنون خود را در مخمصه متفاوتی می‌بیند

سؤالات اساسی دیگر اینکه آیا کشوری وجود دارد بخواهد رژیم جعلی صهیونیستی را به رسمیت بشناسد؟ آیا موج برخاسته از مجامع بین‌المللی به تولد دولت واقعی فلسطینی منجر خواهد شد یا اینکه صرفاً ابزار فشار در بازی بزرگتری باقی خواهد ماند؟ اروپایی‌ها خود را به عنوان ابزار فشار بر اساس وضعیت انسانی غزه، فشارهای فزاینده داخلی ناشی از اعتراضات جوامع مسلمان و تمایل راهبردی برای رهایی از هژمونی آمریکا و تحمیل دستورکار خود در غرب آسیا معرفی می‌کنند. با وجود این، توانایی آنها برای اجرایش محدود است، زیرا آنها اعتبار سیاسی دارند، اما فاقد نفوذ نظامی و اقتصادی برای تحمیل میدانی القائات دولت هایشان هستند و این موضوع نفوذ اروپایی ها را بیشتر اخلاقی جلوه می‌دهد تا عملی.

در مقابل، رژیم صهیونیستی به رسمیت شناختن‌ها را تهدید راهبردی مستقیم خود می‌داند، زیرا برگ برنده‌ای را که مدت‌ها در انحصار خود داشتند، از دست رفته می‌بیند. در محافل صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو در معضلی پیچیده گرفتار شده است؛ جناح راست تندرو که هرگونه امتیازی را رد می‌کند و نهادی امنیتی که ادامه درگیری را بدون افق سیاسی قابل درک محال می داند. در خارج، نگرانی رو به افزایش است که به رسمیت شناختن‌های بین‌المللی می‌تواند در را برای پیگرد قانونی نخست وزیر رژیم صهیونیستی در دیوان کیفری بین‌المللی باز و صهیونیست ها را به عنوان رژیمی منفور معرفی کند. بنابراین، پاسخ‌های رژیم صهیونیستی میان سه راهبرد متناقض در نوسان است:

-         رویارویی نظامی برای خنثی سازی هر روند سیاسی

-         مهار با تکیه بر واشنگتن برای جلوگیری از اقدامات اروپایی‌ها

-         طفره رفتن با اظهارات سیاسی مبهم که در عمل قابل اجرا نیستند

آمریکا که به طور سنتی به وسیله حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان سپر سیاسی رژیم صهیونیستی عمل می‌کند، اکنون خود را در مخمصه متفاوتی می‌بیند؛ موج جدید به رسمیت شناختن‌ها در خارج از اتاق‌های شورا، در محافل سیاسی و پایتخت‌های اروپایی که جایی برای وتوی آمریکا وجود ندارد، در حال وقوع است. دولت دوم ترامپ با معادله دشواری روبروست؛ از سویی، چسبیدن به نتانیاهو به عنوان متحد راهبردی تاریخی و از سوی دیگر، اجتناب از درگیری با اروپا که به طور فزاینده‌ای در تصمیم‌گیری مستقل خود قاطع شده است.

این تناقض، سیاست آمریکا را مجبور به حرکت در سه گزینه محدود کرده است:

-         انسداد هرگونه فرآیند سازمان ملل متحد و فشار بر کشورهای مردد

-         مهار با اجازه دادن به شناسایی‌ها در عین خالی کردن آنها از محتوای عملیاتی‌شان

-         سازگاری و تعامل در پروژه مشترک اروپایی-بین‌المللی، گزینه‌ای که واشنگتن به دلیل ترس از دست دادن نفوذ سنتی اش همچنان در اتخاذ آن مردد است.

تاکنون واشنگتن تمایل داشته انسداد و مهار را با هم ترکیب و تلاش کند از به رسمیت شناختن‌ها به عنوان وسیله‌ای برای فشار بر رژیم صهیونیستی سوءاستفاده کند، اما هنوز به نقطه سازگاری نرسیده است.

فلسطین، سنگ محک اعراب

جهان عرب، به نوبه خود با آزمونی تاریخی روبروست. مصر، اردن و لبنان به دلیل جغرافیا و الزامات امنیتی، چاره‌ای جز حمایت از به رسمیت شناختن ندارند. مصر غزه را تهدید امنیتی می‌داند که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اردن هر پروژه جایگزینی را تهدید وجودی می‌داند، در حالی که لبنان با معادله پیچیده‌ای مرتبط با نقش حزب‌الله و درگیری با رژیم صهیونیستی روبروست.

به نظر می آید عربستان در این زمینه محور اصلی باشد، زیرا اتحاد بخشی اش موج اروپایی را به اجماع بین‌المللی-عربی-اسلامی تبدیل خواهد کرد که مقاومت در برابر آن برای آمریکا و رژیم صهیونیستی دشوار خواهد بود. جهان اسلام، از ترکیه گرفته تا ایران، پاکستان، مالزی و اندونزی تمایل دارند از به رسمیت شناختن حمایت کنند، چه برای افزایش نفوذ منطقه‌ای و چه برای آرام کردن افکار عمومی داخلی.

در صحنه بین‌المللی، روسیه در حال بهره‌برداری از این تحول به عنوان فرصتی برای تضعیف هژمونی آمریکا در غرب آسیا و گسترش نفوذ خود با اتحاد با اروپا و کشورهای عربی است. مسکو به دنبال جذب چین و کشورهای بریکس به این اردوگاه است، در حالی که پکن ترجیح می‌دهد با احتیاط از این اصل حمایت کند و به کسب نفوذ آرام بدون ورود به رویارویی مستقیم با واشنگتن بسنده کند.

جهان اسلام، از ترکیه گرفته تا ایران، پاکستان، مالزی و اندونزی تمایل دارند از به رسمیت شناختن حمایت کنند

کشورهای جنوب جهان پیش تر گام‌های پیشرفته‌ای برداشته‌اند؛ بیشتر کشورهای آمریکای لاتین سال‌هاست این موضوع را به رسمیت شناخته‌اند و آفریقای جنوبی و سایر احزاب آفریقایی با تکیه بر تجربه مبارزه علیه آپارتاید به عنوان الگویی برای جنبش بین‌المللی متحد تلاش می‌کنند.

این تغییرات، راه را برای چندین سناریوی احتمالی باز می‌کند:

نخست، اینکه واشنگتن می‌تواند با اروپا در ایجاد کشور فلسطینی محدود به عنوان مصالحه‌ای که برخی از طرف ها را راضی می‌کند، تعامل کند.

دوم، آمریکا می‌تواند با استفاده از نفوذ خود، روند مانع‌تراشی را دنبال، هر پروژه بین‌المللی را تخریب یا متحدان عرب خود را به عقب‌نشینی ترغیب کند.

سوم، می‌تواند مهار توخالی وجود داشته باشد که امکان به رسمیت شناختن رسمی را بدون اجرای واقعی در عمل فراهم کند.

چهارم، بلندپروازانه‌ترین اقدام اینکه ائتلاف اروپایی-عربی-اسلامی با حمایت روسیه و چین می‌تواند تشکیل شود و واشنگتن را مجبور به پذیرش چارچوب مذاکره جدید کند.

آنچه تحول کنونی را منحصر به فرد می‌کند، اینکه نخستین بار از زمان توافق اسلوست که جهان به سمت اجماع تقریبی مبنی بر اینکه فلسطینیان شایسته داشتن کشور هستند (حتی با وجود مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی) حرکت کرده است. به رسمیت شناختن‌های اروپایی، به فلسطینیان کشور واقعی اعطا نمی‌کند، اما رژیم صهیونیستی را از مشروعیت بین‌المللی که مدت‌هاست به عنوان سلاح سیاسی از آن استفاده می‌کند، می اندازد. در حالی که کشور فلسطینی فردا پدید نخواهد آمد، دست کم از قلمرو ناممکن به قلمرو ممکن منتقل شده است، که بازتاب اضطراب فزاینده رژیم صهیونیستی، بن‌بست گیج‌کننده آمریکا و امید تازه فلسطینیان خواهد بود.

تحولات جدید شاید بلافاصله به تولد کشور فلسطینی منجر نشود، اما پایه‌های مسیری جدید را بنا می‌نهد که در آن موازنه قدرت و معادلات سنتی تغییر خواهد کرد. دیگر نمی‌توان صدای فلسطین را در عرصه بین‌المللی نادیده گرفت و صهیونیست‌ها دیگر نمی‌توانند فقط به وتوی آمریکا تکیه کنند. جوهره واقعی این تحول در این نهفته است که از معادله ناممکن به معادله ممکن، که در آن کشور فلسطینی به پروژه ای جدی و قابل پیشنهاد و نه شعاری به تعویق افتاده، تبدیل می‌شود.

ارسال نظر